ساراسارا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

سارا

۱۳. دوستی جونم

همیشه به سارا یا سام فکر کن حالا که خدا داره میسازدش مدام داره باهاش عهداش را میبنده هی بهش لطف میکنه بوسش میکنه نازش میکنه اون الان پیش خداست ولی تو دل تو است تو الان به خدا خیلی نزدیکی تو یه معصوم را داری رشد میدی خدا به حرمت اون معصوم بودن تو را هم پاک میکنه یادت نره یه جا بنویس یادت نره تا دنیا اومد بده محمد آقا براش اذان بگه نمیدونم چرا این حال شدم همه را با اشک برات نوشتم یادت نره دخترت یا پسرت لحظه ای که میخواد دنیا بیاد خدا یکبار دیگه باهاش تجدید عهد میکنه و او میگه قالوا بلی مراقبش باش خدا یه گوهر ناب پاک و معصوم را برای مدتی د...
30 فروردين 1391

۱۲. مامان شجاع

  امروز مامان گلی کل ازمایش های که ایران انجام داده بود رو دوباره اینجا داد، ۴تا سرنگ خون و ... . سیستم ازمایشگاه اینجا خیلی مرتب بود، واقعا خوشمان امد. فردا صبح هم سونوگرافی سلامت نی نیه. جنسیت ات اش معلوم میشه. به پیشنهاد فاطمه.ا  یه مسابقه گذاشتن تو ف.ب حدس بزنن نی نی ساراست یا سام. تا اینجا سارا ۵- سام ۶ رای آورده با ۵۴ نظر. داستان مسابقه هم از این آهنگ شروع شد: * سارا *   ...
25 فروردين 1391

9. کتاب

اینا کتاب های هستن که خاله و دایی و آزی بهم هدیه دادن. خواندن کتاب و مطلب روی نت درباره نی نی یکی از لذت های این روزهام شده. کاش حرف گوش داده بود و آرشیو کامل این مجله ها رو آورده بودم. فکر می کردم مطالبشون روی نت باشه اما اینا خیلی مرتب و مفید هستن.  ...
4 فروردين 1391

۵. سوغاتی

نی نی خوشگل من بابا مملی براتون یه چمدان سوغاتی آورده، مامانی کلی ذوق کرده بود، حتی اشک شوق هم ریخت. خیلی خوشحالم که بابا مملی کلی حس های خوب براتون داره و البته شیطونی، مثل این پیش بند سوغاتی های نی نی    سوغاتی های مامان گلی  ...
4 فروردين 1391

4. سلام به میوه‌های زندگی‌

سلام به میوه‌های زندگی‌، به سام و سارای عزیزم ! پسر گلم، دختر عزیزم، امروز خیلی‌ خوشحالم، خیلی‌ ! همین که بعد از یه هفته از آتنز اومدم کلومبوس یه راست رفتم واسه مامان گلی‌ و شماها سوغاتی بگیرم . باور کنید که حسّ خیلی‌ قشنگی‌ بود وقتی‌ اون لباسهای نوزادیِ کوچولوی رنگارنگ رو یکی‌ یکی‌ با حوصله انتخاب می‌کردم و با همهٔ وجودم حستون می‌کردم ! از این که خدا بعد از رفتن بابا، شماها رو بهمون هدیهٔ داد خیلی‌ خیلی‌ خوشحالم و با همهٔ وجود دوستتون دارم . می‌ بوسمتون . بابا مملی .   ...
4 فروردين 1391

۸. ۱۰ هفته و ۲ روز

دیروز اولین ویزیت دکتر رو با بابایی اینجا رفتیم، هردو از دکتر سونیا خیلی خوشمون آمد. جالبه که بعد از دو سال ویزیت قبلی مون رو یادش بود. بیمارستان های که کار می کنه خیلی شیک و مامانی هستن. با توجه به اینکه بیمه ما به بیمارستان نمیرسه و دو هفته کم داره باید بررسی کنیم ببینیم چه بیمارستانی بهتره برامون. از مطب دکتر با حس خوبی آمدیم و پالیستا تا خونه رو قدم زدیم، سر راه هم بلاپالیستا بستنی پسته ای خوشمزه خوردیم. تاریخ تولد نی نی رو هم دکتر ۱۵ اکتبر تخمین زد. ...
4 فروردين 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارا می باشد